یه روز دیدن مجنون نشسته هی با دستش می نویسه لیلی....هی گریه می کنه اشکش میاد....اسم لیلی پاک میشه...خاک ها مبدل به گل میشه....گفتن چی کار می کنی؟ مگه دیوونه شدی؟....گفت: چون میسر نیست ما را کام او........عشق بازی می کنیم با نام او صدای یک بوسه به بلندای صدای گلوله ی توپ نیست، اما انعکاس آن مدت زیادی باقی خواهد ماند؛پس عزیزم می بوسمت تا صدای عشق من تا مدت ها در قلبت انعکاس داشته باشد. حرفیو بزن که بتونی بنویسیش ، چیزیو بنویس که بتونی امضاش کنی و چیزیو امضا کن که بتونی پاش وایسی...... پس : دوستت دارم،**امضاء** دوستیت : زلال ؛ مرامت : عسل ؛ ظاهرت : طلا ؛ باطنت : برف ؛ وجودت : نعمت ؛ داشتنت : غنیمت ؛ ندیدنت : مصیبت ؛ سالاری بخدا... همانطور که به زیبایی تو خیره شده ام، با خود می اندیشم، هرگز فرشته ای را دیده ام که در ارتفاعی چنین پایین پرواز کند؟!!! دوست داشتن کسانی که دوستمان میدارند کار بزرگی نیست، مهم آن است آنهایی را که ما را دوست ندارند، دوست بداریم. هرکسی تو را دوست داره 4 تا مریضی می گیره : 1- فراموشی 2 ... 3 ... 4 ... . 3 تای دیگه را فرموش کردم. شما به علت داشتن مرام و حمل معرفت محکوم به حبس ابد در قلب من هستید...! هر وقت گلی رو بو کردی هرگز اون رو نگاهش نکن میدونی بی نمک ترین آدم دنیا کیه ؟ . . . تویی... آخه عسل که نمک نداره!!! کیو میبینی؟؟؟ . . خودتو؟؟؟ . . نه! اینکه میبینی همه ی دنیای منه! | نوشته شده توسط فرهاد.ز در یکشنبه 87/12/25 و ساعت 1:40 صبح | نظرات دیگران()
|
||
ای که بر لبهای ما طرح تبسم می شوی از دلم تا لب ایوان شما راهی نیست کجایی ای رفیق نیمه راهم درسکوت دادگاه سرنوشت عشق برما حکم سنگینی نوشت گفته شد دل داده ها از هم جدا وای بر این حکم و این قانون زشت عاقبت یک روز مغرب محو مشرق می شود عاقبت غربی ترین دل نیز عاشق می شود شرط می بندم زمانی که نه زود است و نه دیر مهربانی حاکم کل مناطق می شود دورم ز تو ای خسته خوبان چه نویسم؟ من مرغ اسیرم به عزیزم چه نویسم؟ ترسم که قلم شعله کشد صفحه بسوزد با آن دل گریان به عزیزم چه نویسم؟ تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب بدین سان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شب تبی این کاه را چون کوه سنگین می کند آنگاه چه آتش ها که در این کوه برپا می کنم هر شب رفتی و ندیدی که چه محشر کردم با اشکتمام کوچه را تر کردم وقتی که شکست بغض تنهایی من وابستگی ام را به تو باور کردم طرح چشمان قشنگت در اتاقم نقش بسته شعر می گویم به یادت در قفس غمگین و خسته من چه تنها و غریبم بی تو در دریای هستی ساحلم شو غرق گشتم بی تو در شبهای مستی آنکه چشمان تو را این همه زیبا می کرد کاش از روز ازل فکر دل ما می کرد یا نمی داد به تو این همه زیبایی را یا مرا در غم عشق تو شکیبا می کرد(just 4 u) ! | نوشته شده توسط فرهاد.ز در یکشنبه 87/12/25 و ساعت 1:40 صبح | نظرات دیگران()
|
||
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
||
درباره خودم
فرهاد.ز عاشقانه عارفانه هر چی بخوای لوگوی وبلاگ
منوی اصلی
لوگوی دوستان
آمار وبلاگ
بازدید امروز :0
بازدید دیروز :4 مجموع بازدیدها : 8309 جستجو در وبلاگ
|
||